آیا عمر بدعت گذار و ظالم بود؟ دیدگاه علی نسبت به عمر از روزنه نهج البلاغه

ولی عصر در مقاله ای به عنوان "آيا آيۀ « غلبت الروم ... » در بارۀ عمر بن الخطاب و عثمان نازل شده است؟" ما نيز اين را قبول داريم کهعمر بن الخطاب بود که ايران و... را فتح کرد؛همين فتوحات يکي از بدعت هاي است که ايشان وارد دين مبين اسلام کرد و ديني را که خداوند دين رحمت ، عطوفت ، دوستي و مهرباني ، و پيامبرش را رحمت اللعالمين معرفي مي کند ، عمر بن الخطاب اين دين را دين شمشير و سر نيزه ، و خليفه رسول خدا را انسان خونريز و خونخوار معرفي کرد.

ولی عصر حتی پا را فراتر از این گذاشته و گفته است: به جرأت مي توان گفت که همين فتوحات ، يکي از موانعي بود که سرعت پيشرفت اسلام را در سراسر جهان گرفت ؛ زيرا جناب عمر بن الخطاب و فرماندهان او در اين جنگ‌ها جناياتي را مرتكب شدند كه مردم را از دين اسلام منزجر و متنفر كرد . عمر تنها كاري كه كرد سر زمين‌هاي مردم را فتح كرد ؛ اما قلوب مردم را از دين اسلام منزجر كرد . و هنوز که هنوز است ، غير مسلمان ، دين مبين اسلام را دين شمشير و مسلمان را خونريز و خونخوار مي شناسند.

ولی عصر با تحریف های فراوان منابع تاریخی متعددی داده است که هر انسان آگاه به ویژه بعد از بررسی تاریخ و این منابع متوجه دروغ و تزویر خواهد شد و فقط باید گفت که ولی عصر با این اتهامات نه تنها عمر رضی الله عنه را زیر سوال برده است بلکه امام حسن و امام حسین رضی الله عنهما را که عملا در جهاد و فتوحات شرکت نموده اند و علی رضی الله عنه را که جزء مشاوران عمر رضی الله عنه بوده است، زیر سوال برده است. ما برای رد این اکاذیب ولی عصر فقط از روزنه نهج البلاغه که شیعه بی چون و چرا آن را قبول دارند جایگاه عمر و دیدگاه علی را در مورد این شخصیت، مرور می کنیم:

از خطبه 219 نهج البلاغة چنین مشخص می شود که علی رضی الله عنه، عمر رضی الله عنه را دارای محاسن نیک و بزرگ از جمله برپا دارنده سنت، مطیع خدا و پیرو حق می دانسته و قدردان کارنامه های او بوده است. از ایشان در مورد عمر رضی الله عنه چنین نقل شده است: خداوند مملكت فلاني را آبادان سازد و بركت دهد كه كژيها را راست كرد و از او بيماريها درمان يافت، سنّت را بپا داشت و فتنه‏ها را پشت سر انداخت، پاك جامه و كم عيب درگذشت، به خير خلافت رسيد و از شرّش گريخت، از خدا اطاعت مي‏كرد و بحق از او حساب مي‏برد، از ميان مردم رخت بر بست و آنها را در راهها و بحرانها وانهاد كه نه گمگشته در آن ره مي‏يافت و نه ره يافته به يقين مي‏رسيد. ترجمه بنياد نهج البلاغه
لِلَّهِ بِلَادُ فُلَانٍ فَلَقَدْ قَوَّمَ الْأَوَدَ وَ دَاوَى الْعَمَدَ وَ أَقَامَ السُّنَّةَ وَ خَلَّفَ الْفِتْنَةَ ذَهَبَ نَقِيَّ الثَّوْبِ قَلِيلَ الْعَيْبِ أَصَابَ خَيْرَهَا وَ سَبَقَ شَرَّهَا أَدَّى إِلَى اللَّهِ طَاعَتَهُ وَ اتَّقَاهُ بِحَقِّهِ رَحَلَ وَ تَرَكَهُمْ فِي طُرُقٍ مُتَشَعِّبَةٍ لَا يَهْتَدِي فِيهَا الضَّالُّ وَ لَا يَسْتَيْقِنُ الْمُهْتَدِي

از خطبه 146 نهج البلاغه مشخص می شود، علی رضی الله عنه دوست داشت که عمر فاروق عهده دار خلافت و نظام سیاسی مسلمانان باشد. چون آنگاه كه با ایشان در باره حضور خود در جنگ با ايرانيان رايزني مي‏كرد، به عمر رضی الله عنه چنین خطاب کرد: تو محور باش و چون قطب آسيا، جنگجويان عرب را فرماندهي نما و مركزيّت را نگه دار، و ديگران را براي داغي تنور جنگ بفرست، زيرا اگر تو از مركز خلافت دور شوي، رشته ارتباطات با سراسر بلاد عرب قطع شود و موجبات پيمان‏شكني و توطئه فراهم آيد و كار بدانجا كشد كه نگهداري مركز و حفظ كيان اسلام مهمتر از پيروزي در جنگ به حساب آيد. بي‏ترديد اگر پارسيان فردا تو را بينند، گويند اين ريشه عرب است، اگر آن را قطع كنيد از جنگ آسوده شويد. آنگاه فشارشان بر تو شدّت يابد و بر نابوديت طمع كنند. ترجمه بنيادنهج البلاغه
خطبه (146)
و من كلام له عليه السلام لعمر بن الخطاب و قد استشاره في الشخوص لقتال الفرس بنفسه
فَكُنْ قُطْباً وَ اسْتَدِرِ الرَّحَى بِالْعَرَبِ وَ أَصْلِهِمْ دُونَكَ نَارَ الْحَرْبِ فَإِنَّكَ إِنْ شَخَصْتَ مِنْ هَذِهِ الْأَرْضِ انْتَقَضَتْ عَلَيْكَ الْعَرَبُ مِنْ أَطْرَافِهَا وَ أَقْطَارِهَا حَتَّى يَكُونَ مَا تَدَعُ وَرَاءَكَ مِنَ الْعَوْرَاتِ أَهَمَّ إِلَيْكَ مِمَّا بَيْنَ يَدَيْكَ إِنَّ الْأَعَاجِمَ إِنْ يَنْظُرُوا إِلَيْكَ غَداً يَقُولُوا هَذَا أَصْلُ الْعَرَبِ فَإِذَا اقْتَطَعْتُمُوهُ اسْتَرَحْتُمْ فَيَكُونَ ذَلِكَ أَشَدَّ لِكَلَبِهِمْ عَلَيْكَ وَ طَمَعِهِمْ فِيكَ فَأَمَّا مَا ذَكَرْتَ مِنْ مَسِيرِ الْقَوْمِ إِلَى قِتَالِ الْمُسْلِمِينَ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ هُوَ أَكْرَهُ لِمَسِيرِهِمْ مِنْكَ وَ هُوَ أَقْدَرُ عَلَى تَغْيِيرِ مَا يَكْرَهُ وَ أَمَّا مَا ذَكَرْتَ مِنْ عَدَدِهِمْ فَإِنَّا لَمْ نَكُنْ نُقَاتِلُ فِيمَا مَضَى بِالْكَثْرَةِ وَ إِنَّمَا كُنَّا نُقَاتِلُ بِالنَّصْرِ وَ الْمَعُونَةِ

از خطبه 134 نهج البلاغه چنین مشخص می شود که امام علی، عمر فاروق را تنها مرجع و پناه مسلمانان می دانست و نبود او را خلای بزرگ در جامعه اسلامی محسوب می کرد. چون وقتی عمر براي شركت در جنگ با روميان با علی مشورت كرد، آن حضرت فرمود: هرگاه خود به جنگ دشمن روي و با آنان رو به رو گردي و آسيبي بيني، مسلمانان تا دورترين شهرهاي خود، ديگر پناهگاهي ندارند و پس از تو كسي نيست تا بدان رو آورند. مرد دليري را به سوي آنان روانه كن، و جنگ آزمودگان و خيرخواهان را همراه او كوچ ده، اگر خدا پيروزي داد چنان است كه تو دوست داري، و اگر كار ديگري مطرح شد، تو پناه مردمان و مرجع مسلمانان خواهي بود. ترجمه نهج البلاغه دشتی
إِنَّكَ مَتَى تَسِرْ إِلَى هَذَا الْعَدُوِّ بِنَفْسِكَ فَتَلْقَهُمْ فَتُنْكَبْ لَا تَكُنْ لِلْمُسْلِمِينَ كَانِفَةٌ دُونَ أَقْصَى بِلَادِهِمْ لَيْسَ بَعْدَكَ مَرْجِعٌ يَرْجِعُونَ إِلَيْهِ فَابْعَثْ إِلَيْهِمْ رَجُلًا مِحْرَباً وَ احْفِزْ مَعَهُ أَهْلَ الْبَلَاءِ وَ النَّصِيحَةِ فَإِنْ أَظْهَرَ اللَّهُ فَذَاكَ مَا تُحِبُّ وَ إِنْ تَكُنِ الْأُخْرَى كُنْتَ رِدْءاً لِلنَّاسِ وَ مَثَابَةً لِلْمُسْلِمِينَ