با قاطعیت میگوییم که هیچ سند و مدرک معتبری این مدعا را اثبات نمیکند و عالمان شیعه تاکنون حتی یک سند معتبر برای اثبات اینکه این آیه در روز غدیر خم و در شأن علی علیه السلام نازل شده است نیاوردهاند. گاهی برای اثبات این ادعا، به کتابهایی از بعضی عالمان اهل سنت استناد میکنند و میگویند فلان دانشمند اهل سنت هم این مدعا را مطرح و یا تأیید کرده است. اما اولاً اکثریت قاطع دانشمندان اهل سنت چنین ادعایی را قبول ندارند و در کتابهای خود نشان دادهاند که شأن نزول مذکور، جعلی و ساختگی است. ثانیاً
معدود افرادی هم که شأن نزول فوق را محتمل دانستهاند هیچ سند معتبری برای اثبات آن ارائه ندادهاند. خوب است عالمان شیعه برای اثبات و تحکیم مدعای خود، به جای ارائه فهرستی از کتب اهل سنت که در آنها این شأن نزول مطرح و یا تأیید شده است، یک بار و فقط یک بار سلسلة راویان این شأن نزول را با قواعد رجال شناسی مورد قبول فریقین بررسی کرده و بطور مستند نشان دهند که واسطههای نقل آن همگی از نظر عالمان بزرگ اهل سنت مورد وثوق بوده و هستند. اینجاست که عالمان شیعه به بنبست میرسند و چیزی برای گفتن ندارند. به عنوان مثال آقای ناصر مکارم شیرازی در تفسیر نمونه ابتدا مدعی میشوند که:
«در کتابهای مختلفی که دانشمندان اهل تسنن، اعم از تفسیر و حدیث و تاریخ نوشتهاند روایات زیادی دیده میشود که با صراحت میگوید: آیة فوق دربارة علی علیه السلام نازل شده است».[1]
سپس به جای بررسی کلیة واسطهها و راویان این شأن نزول (حداقل در یک مورد)، فقط نام مصادر حدیث را میآورند: «این روایات را جمع زیادی از صحابه از جمله «زید بن ارقم» و «ابوسعید خدری» و «ابن عباس» و «جابر بن عبدالله انصاری» و ... نقل کردهاند».[2]
و بعد از بیان اینکه این احادیث به طرق گوناگون بیان شدهاند، بدون بررسی سندی حتی یکی از طرق، و اثبات اعتبار و مورد وثوق بودن واسطههای نقل آن، نام دانشمندانی (مانند ابو نعیم اصفهانی، ابن عساکر، فخر رازی و ....) را ذکر میکند که «به این احادیث در کتب خود تصریح کردهاند».[3]
تا اینجا (اگر به روش علمی در این مباحث ملتزم باشیم) چیزی عاید ما نشده است جز نام چند دانشمند که در کتب خود ذکری از این شأن نزول کردهاند (بدون اینکه معلوم شود آیا دانشمندان نامبرده در فهرست فوق، شأن نزول مذکور را رد یا قبول کردهاند و در هر دو صورت، آیا سندی هم برای اثبات مدعای خود آوردهاند یا خیر) و همه چیز در هالهای از ابهام مانده است. اما آقای مکارم شیرازی، خود با یک اعتراف عجیب و باور نکردنی، ابهامات موجود را از بین میبرند:
«اشتباه نشود. منظور این نیست که دانشمندان و مفسران فوق، نزول این آن را دربارة علی علیه السلام پذیرفتهاند، بلکه منظور این است که روایات مربوط به این مطلب را در کتب خود نقل کردهاند. اگر چه پس از نقل این روایت معروف، به خاطر ترس از شرایط خاص محیط خود و یا به خاطر پیشداوریهای نادرستی ... از پذیرفتن آن خودداری کردهاند».[4]
عجبا! اگر دانشمندان مذکور، شأن نزول مورد ادعای شیعه را نپذیرفتهاند و بلکه آن را رد کردهاند، دیگر ذکر اسامی آنها به عنوان دانشمندانی که به این شأن نزول در کتبِ خود تصریح کردهاند، چه فایدهای برای اثبات یا تقویت ادعای شیعه در این مورد دارد؟ مگر کسی منکر این بود که بعضی دانشمندان بزرگِ اهل سنت، در بعضی از کتب خود به این شأن نزول اشاره کردهاند؟ مهم این است که آیا این بزرگان، روایات مربوط به آن را پذیرفتهاند یا نه، و در هر دو صورت دلیل و مدرک آنها کدام است. اخلاق نیز حکم میکند که به جای متهم کردن این دانشمندان به تعصبات مذهبی و یا ترس از شرایط خاص محیط، مدعای آنها را با دلیل و منطق و با سند و مدرک معتبر، نقد کنیم. جالب اینجاست که آقای مکارم شیرازی در ادامه میفرمایند:
«ولی جمعی دیگر [از دانشمندان اهل سنت] نزول آیه را در مورد علی علیه السلام مسلم دانستهاند».[5]
لکن نامی از این افراد نمیآورد. ما نیز نمیدانیم آن «جمعی دیگر» که نزول آیه در مورد علی علیه السلام (و در روز غدیر خم) را قطعی و مسلم دانستهاند چه کسانی هستند و سند و مدرک آنها در این مورد کدام است؟. ای کاش آقای مکارم شیرازی برای اثبات و یا تقویت مدعای خود، به جای ارائه فهرستی از دانشمندان اهل سنت که شأن نزول مذکور را رد کرده و یا فقط محتمل دانستهاند، اسامی و اسناد و مدارکِ دانشمندانی را ارائه میدادند که این شأن نزول را قطعی و مسلم میدانند. در این صورت بهتر میتوانستیم به نتیجه برسیم.
[1]- تفسیر نمونه – ج 5 – ص 5.
[2]- همان ص 5.
[3]- همان – ص 5.
[4]- همان ص – 6.
[5]- همان – ص 7.