خلافت معاویه و خطای اجهادی وی

خلافت معاويه -رضي الله عنه-
حضرت حسن بن علی -رضي الله عنهما- با مشاهده فتنه و آشوب و امکان دوباره ريخته شدن خون اصحاب، و با مشاهده اختلاف مردم عراق، تصميم گرفت، امر خلافت را به معاويه -رضي الله عنه- بسپارد، تا از بروز هرگونه اختلاف و خونريزی جلوگيری به عمل آورد و خود به مدينه بازگشت.
معاويه -رضي الله عنه- به کوفه رفت و مردم همگی با او بيعت کردند.[1]
علامه سيوطی می گويد: معاويه -رضي الله عنه- مجموعاً 20 سال استاندار و 20 سال نيز به عنوان خليفه و حاکم اسلامی قرار گرفت.[2]
ايشان مدت 4 سال در زمان خلافت حضرت عمر -رضي الله عنه-، 12 سال در زمان خلافت حضرت عثمان -رضي الله عنه-، و 4 سال در زمان خلافت حضرت علی -رضي الله عنه- و 6 ماه در زمان خلافت حضرت حسن بن علی -رضي الله عنهما- ، امير و والی شام بود. علامه ابن كثير می فرمايد: رسول اکرم -صلي الله عليه وسلم- در احاديث اشاره فرموده که بعد از من خلافت تا سی سال طول می کشد و سپس به پادشاهی تبديل می شود.
و اين مدت سی سال با خلافت حضرت حسن -رضي الله عنه- تکميل شده و معاويه -رضي الله عنه- اولين پادشاه اسلامی بود و بهترين آنها.[3]
علامه سيوطی قول کعب الاحبار را نقل می کند که فرمود:((لن يملک أحد هذه الامة ما ملک معاويه)) کسی از اين امت به اندازة معاويه حکومت نمی کند.
[1] - اسد الغابه / ج 5 / ص 200.
[2] - تاريخ الخلفاء / سيوطی / ص 195.
[3] - البدايه و النهايه / ج 8.

خطای اجتهادی معاويه -رضي الله عنه-

معاويه -رضي الله عنه- در دوران حکومت خويش چندين بار با لغزش های اجتهادی مواجه شده است که همين موارد سبب شده اند تا حکومتش با خلافت راشده تفاوت داشته باشد و دوران حکومتش را ((ملوکيت)) بنامند.
اما آيا او به خاطر اين خطا و لغزش ها گناهکار می باشد؟
علامه تقی عثمانی می فرمايد: در احاديث صحيحه مذکور است که مجتهد اگر به حق (و حقيقت) برسد، برايش مزد و پاداش دو برابر خواهد بود و اگر اشتباه کند (باز هم) يک اجر خواهد برد و شکی نيست که معاويه -رضي الله عنه- مجتهد بوده، بنابراين اگر اشتباهی هم کرده باشد، نزد خداوند اجر و ثواب دارد. و اين امر برايش قابل اعتراض و ملامت نيست.[1]
((اما اين امر را (لغزش اجتهادی) در مورد افراد بعدی (يزيد) نمی توان بکار برد. زيرا آنها اصلاً اهل اجتهاد نبوده اند، بلکه از آنها فاسق وگناهکار علنی بودند و از هيچ نظر آنها را نمی توان جزء خلفاء به شمارآورد. و آنها صرفاً در ليست ملوک داخل اند.))[2]
يکی از اين لغزش های بزرگ، انتخاب نمودن پسرش يزيد، به عنوان جانشين خويش بود. اين پيشنهاد از طرف اصحاب گرانقدر رسول و تابعين به شدت مورد انتقاد قرار گرفت و اکثر بزرگان اصحاب و حضرت ام المؤمنين عايشه صديقه -رضی الله عنها- آن را رد کردند.
توضيح بيشتر در مورد اين جريان را از مفتی شيخ عثمانی (رحمه الله) نقل می کنيم:[3]
يك حادثه ي بزرگ بر خلافت اسلامي
با وجود آن باز هم اسم ((يزيد)) جهت خلافت برده می شود، حتی چهل نفر از اهالی کوفه خدمت اميرمعاويه -رضي الله عنه- آمده (يا فرستاده می شوند) و به ايشان پيشنهاد می دهند که شايسته است شما يزيد را بعد از خود به عنوان خليفه انتخاب نماييد. زيرا به نظر ما، شخصی پسنديده تر و نسبت به سياست و امور مملکتی ماهرتر از او، وجود ندارد، لذا هم اکنون از مردم برای او، بيعت خلافت گرفته شود. حضرت امير معاويه -رضي الله عنه- کمی تأمل نموده و در اين مورد از افراد بخصوصی مشورت می نمآيد. بعضی از آنها رای توافق می دهند، و فسق و فجور يزيد هم تا آنوقت ظاهر و آشکار نبود، بهر حال سرانجام، جهت بيعت خلافت يزيد تصميم گيری می شود.
بيعت با يزيد
معلوم نيست چه کسانی در شام و عراق حرف بيعت يزيد را پخش کردند و اين حرف، بين مردم شايع گرديد که اهل شام، عراق، کوفه و بصره به بيعت با يزيد اتفاق کرده اند.
مردم حجاز چشم به اهل بيت دوخته بودند، خصوصاً به حضرت حسين بن علی -رضی الله عنهما- که او را بعد از امير معاويه -رضي الله عنه- مستحق خلافت می فهميدند و در اين مورد منتظر رأی حضرت حسين، حضرت عبدالله بن عمر، حضرت عبدالله بن ابی بکر، حضرت عبدالله بن زبير و حضرت عبدالله بن عباس (رضوان الله عليهم اجمعين) بودند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.