مفاد "الیوم اکملت لکم" ابلاغ موضوع ولایت و امامت علی است؟

سوال این است که در این آیه، معنا و مصداق « مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ » چیست؟ به عبارت دیگر خداوند از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم، ابلاغِ چه چیزی به مردم را خواسته است؟ به نظر ما خداوند در این آیه می‌خواهد به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بگوید که آیاتی را که به تو نازل شده و یا می‌شود به مردم برسان و در
این راه از هیچ کس نترس و فقط وظیفه‌ات را که ابلاغ آیات الهی به مردم است انجام بده و خداوند نیز تو را از شر دشمنان و بدخواهان (کافران و یا منافقانی که ممکن است آیات الهی به ضرر آنها تمام شود و در صدد کارشکنی و یا ضربه زدن به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و مومنان برآیند) حفظ می‌کند. به عبارتی دیگر آیة تبلیغ مفهومی کلی دارد و خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می‌گوید آیات الهی را که بر تو نازل شده و یا می‌شود به مردم برسان که اگر این کار را نکنی رسالتِ خود را انجام نداده‌ای. اما عالمان شیعه می‌گویند که در این آیه، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم مأمور ابلاغ پیام الهی مبنی بر ولایت و امامتِ علی علیه السلام شده است. به عبارت دیگر گویی خداوند ابتدا به طریق وحی، پیام امامت و ولایت علی علیه السلام را به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم رسانده و بعد، از او خواسته است که این پیام الهی را به مردم برساند. اما سوال این است که اگر آنچه ابتدا (یعنی پیش از نزول این آیه) به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نازل شده (یعنی آنچه کلمة «ما» در عبارت « مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ » به آن اشاره می‌کند) موضوع امامت و جانشینی علی علیه السلام پس از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم است، آیه‌اش در کجای قرآن قرار دارد؟ مگر این موضوع، قبلاً به طریق وحی به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم «نازل» نشده است، پس چرا آن حضرت در روز غدیر خم، ذکری از آن آیه نمی‌کند؟ آنچه به طریق «وحی» به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم «نازل» شده و آن حضرت مأمور «ابلاغ» آن به مردم است و در غیر این صورت «رسالتش» ناتمام می‌ماند لاجرم باید آیه‌ای از قرآن باشد، اما کجاست آیه‌ای که در آن سخن از امامت و ولایت علی علیه السلام و جانشینی او پس از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آمده باشد؟
ممکن است بگویید که موضوع امامت علی علیه السلام بصورت آیه‌ای از قرآن به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نازل نشده بود؛ زیرا این کار به صلاح نبود و احتمال داشت بعدها دشمنان و مخالفانِ علی علیه السلام، برای رسیدن به اهداف خود، حتی قرآن را هم تحریف کنند. اما این توجیه به هیچ روی پذیرفته نیست، زیرا:
1. سخن فوق بر خلاف ظاهر آیه است. بر طبق آنچه از ظاهر آیه معلوم می‌شود، قبلاً مطلبی به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم «نازل» شده و حال آن حضرت موظف به «ابلاغ» آن به مردم است تا «رسالتش» ناتمام نماند. پس آن مطلب حتماً باید آیه‌ای از قرآن باشد. زیرا در غیر این صورت در آیة مورد بحث، عبارت «أنزل» نمی‌آمد.
2. اگر قرار است قرآن آخرین کتاب آسمانی (و برای همة انسان‌ها تا روز قیامت) باشد، خداوند خودش آن را از گزند دشمنان حفظ می‌کند و جلوی تحریف و نابودیِ آنرا می‌گیرد و ترسی هم از تحریف‌گران نخواهد داشت. همان‌طور که خود در قرآن فرموده است : «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» (الحجر: 9) پس چرا باید از ذکر صریحِ امامتِ علی علیه السلام و جانشینی او پس از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بصورت آیه‌ای در قرآن بترسد؟ چگونه است که خداوند از این همه یهود و نصارا و بت‌پرست و مشرک و ملحد و منافق و ... (آن هم در زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم تازه رسالتش را آغاز کرده و تنها و بی‌یاور است و قدرتی ندارد و حتی خطر مرگ، او را تهدید می‌کند) نمی‌ترسد و آیات توحید و مبارزه با کفر و شرک و بت‌پرستی را به پیامبرش نازل می‌کند و او را مأمور شکستن بتها و مبارزه با کفار و مشرکین و هدایت مردم به سوی توحید و یکتاپرستی می‌نماید، اما اکنون که سراسر عربستان مسلمان شده و به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ایمان آورده‌اند و آن حضرت قدرت کامل دارد و در مدتِ رسالت خود، صدها و هزاران شاگرد تربیت کرده است، می‌ترسد که مبادا عده‌ای آخرین کتاب آسمانی را تحریف کنند؟
3. اگر خطر تحریف در میان باشد، آیا فقط امامتِ علی علیه السلام در معرض این خطر قرار داد؟ آیا خطر تحریف، آیات مربوط به کفار و مشرکین و یهود و نصارا و ستاره‌پرستان و ... را تهدید نمی‌کند؟ مسلماً اگر چنین خطری باعث این شود که خداوند بنا به مصلحت، مطلبِ مهمی مانند امامتِ علی علیه السلام را بصورت آیه‌ای از قرآن نیاورد، در این صورت، صدها مطلبِ مهمتر از آن (مانند آیات مربوط به توحید و نبوت و معاد) نیز در قرآن نمی‌آمد و به عبارت دقیقتر، اصلاً قرآنی نازل نمی‌شد.
4. اگردشمنان و بدخواهان، قادر به تحریفِ قرآن بودند، همین آیة تبلیغ (و همینطور آیات دیگری مانند آیة ولایت) را که مستمسک شیعه برای اثبات ادعاهایش است، از قرآن حذف می‌کردند. براستی اگر از یک طرف این آیات بر طبق اسناد و مدارک محکم و خدشه‌ناپذیر، در شأن علی علیه السلام نازل شده‌اند و صراحتاً اشاره به امامت و ولایت او می‌کنند و از طرفی هم دشمنان و بدخواهانِ آن حضرت قادر به تحریف قرآن بودند، پس چرا این آیات تحریف نشد؟
5. اگر دشمنان و بدخواهان، قادر به تحریف احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در مورد امام علی علیه السلام هم بودند و نمی‌گذاشتند که حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در مورد امامت علی علیه السلام به جای بماند که در دلالت داشتن بر امامت علی علیه السلام و جانشینی آن حضرت پس از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم صراحت داشته باشد- می‌پرسیم اگر چنین است، این احادیث چگونه بعد از هزار و چهار صد سال، بدست ما رسیده‌اند و توسط دشمنان و بدخواهان تحریف و یا نابود نشده‌اند؟ دشمنانی که قادر به تحریف قرآن بودند و خداوند را از انزال آیه‌ای صریح در مورد امامت علی علیه السلام ترساندند، چگونه نتوانستند کلام پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را که بشر بود، تحریف کنند و یا باعث فراموشیِ آن از حافظة تاریخ شوند؟
حال فرض کنیم که آنچه قبلاً به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نازل شده بود، امامت علی علیه السلام بوده، لکن صلاح نبود که این مطلب به صورت آیه‌ای صریح در قرآن بیاید. بسیار خوب، اما اگر چنین است چرا پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم (در روز غدیر خم) با صراحت نفرمود که ای مردم، من قبلاً از طرف خداوند مأمور شده بودم که موضوع امامت و ولایتِ علی علیه السلام را به شما ابلاغ کنم ولی بنا به مصالحی تاکنون نتوانسته‌ام (و یا نخواسته‌ام) این پیام الهی را به طور علنی و رسمی به شما ابلاغ کنم و هم‌اکنون فرشتة وحی بر من نازل گردید و از طرف خداوند به من پیغام داد که این موضوع را به اطلاع شما برسانم، لذا هم‌اکنون به فرمان الهی، علی علیه السلام را رسماً به عنوان امام و جانشین پس از خودم به شما معرفی می‌کنم! گیریم که خداوند صلاح نمی‌دانست آیه‌ای با صراحت در موضوع امامت علی علیه السلام نازل کند، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم که می‌توانست چنین مطلبی را با صراحت و شفافیت بیان کند. پس چرا آن حضرت چنین کاری نکرد؟

[6]- آموزش عقاید، ج 2، ص – 150-149.