ریشه اصطلاح پدر سوخته و پدر در آوردن


نگاره: ‏ریشه پدر سوخته در اصل به دوره صفویه بر میگردد که از جمله فجایع آن دوران این بود که انسانها را زنده زنده در آتش انداخته می سوزاندند از جمله حسن کیا و مراد بیک را سوزاندند حتی قبر عبدالرحمن جامی را آتش زدند و همچنین قبر ابو نعیم اصفهانی را و در تبریز نیز قبر یعقوب پادشاه را نبش کرده استخوانهایش را سوزاندند …. به همین خاطر این لفظ در گویش فارسی مرسوم شد و معمولا چنین می گویند : پدرت را در میارم پدر سوخته … که صحبت از نبش قبر و سوزاندن انسان هر دو یکجا دارد 
در مجله ای خواندم که «بازیگر فیلم قهوه تلخ» نیز به همین موضوع اشاره می کند و می گوید طی تحقیقاتی که داشته فهمیده، اصطلاح پدرسوخته که تکه کلام وی در فیلم است از دوره صفویه متداول شده است!!
در مورد اینکه مسلمانان انسانها را سوزانده باشند این کاملاً دروغ است و نزد مسلمین حدیثی هست که می گوید: «با عذاب خدا مردمان را عذاب نکنید»، یعنی حق ندارید کسی را به وسیلۀ آتش تعذیب کنیدو تاریخ نیز صد در صد با این سخن مخالف است. 
به نظر بنده  معقولتر است که منشا این اصطلاح را در دوره صفویه بدانیم ... برای مستند کردن سخن خود قسمتی از یک شعر از شاعران صفوی را نقل می کنم. 
کیا از بدیهای خود مُنفَعِل ... فرود آمد از کردۀ خود خجل 
سمند غضب بر سرش تاخته ... چو مرغش اسیر قفس ساخته 
تنش را قفس دامِ ادبار شد ... به زندان آتش گرفتار شد» 
(اسماعیل نامه : ص 73 و ص 286 ، قاسمی گنابادی (متوفی 982ق) ، فرهنگستان زبان و ادب فارسی _تهران) 
دقت کنید به قسمت «به زندان آتش گرفتار شد» که سخن از سوزاندن "حسن کیا" دارد که وی به دستور شاه اسماعیل زنده زنده در آتش کباب شد! 
پناهی سمنانی نیز می گوید: «زندگان را به گور کرده و مردگان را از گور بیرون کشید.» 
دکتر باستانی پاریزی نیز این آدم سوزیهای صفویه را با آدم سوزی هیتلر مقایسه می کند و می نویسد: «از کارهای عجیب شاه اسمعیل،سوختن دشمنان است،کاری که ساختن کله منار را در مرو و نبش قبور ملوک دیار شیروان و باکو،و سوختن استخوانهای آنان را در آتش انتقام، به عهدۀ فراموشی میسپارد....در واقع آدم مشکل است بتواند تصور کند که این کورۀ آدمسوزی توسط مردی که خود را سیدی حسیب نسیب نبیل و از صوفیان میدانست راه افتاده نه توسط هیتلر و در بازداشتگاه آشویتز!! جالب اینست که مؤلف لب التواریخ که این وقایع را دقیقاً نوشته گوید:«مؤلف این مختصر،درین سفر در رکاب ظفر انتساب بود و مشاهدۀ این وقایع مینمود.» 
(مجلۀ یغما ص 376-377 ؛مهرماه 1345 ؛شمارۀ 219 ، عنوان:« جزر و مد سیاست و اقتصاد در امپراطوری صفویه1»)‏

"پدر سوخته" و "پدر در آوردن" معمولا با هم استفاده می شوند بنابراین همین ریشه که پدر کسی را از قبر در آورند و بعد بسوزانند به نظر منطقی می آید.
ریشه "پدر سوخته" و "پدر در آوردن" در اصل به دوره صفویه بر میگردد که از جمله فجایع آن دوران این بود که انسانها را زنده زنده در آتش انداخته می سوزاندند از جمله حسن کیا و مراد بیک را سوزاندند حتی قبر عبدالرحمن جامی را آتش زدند و همچنین قبر ابو نعیم اصفهانی را ودر تبریز نیز قبر یعقوب پادشاه را نبش کرده استخوانهایش را سوزاندند …. به همین خاطر این لفظ در گویش فارسی مرسوم شد و معمولا چنین می گویند : پدرت را در میارم پدر سوخته … که صحبت از نبش قبر و سوزاندن انسان هر دو یکجا دارد 

در مجله ای خواندم که «بازیگر فیلم قهوه تلخ» نیز به همین موضوع اشاره می کند و می گوید طی تحقیقاتی که داشته فهمیده، اصطلاح پدرسوخته که تکه کلام وی در فیلم است از دوره صفویه متداول شده است!!

در مورد اینکه مسلمانان انسانها را سوزانده باشند این کاملاً دروغ است و نزد مسلمین حدیثی هست که می گوید: «با عذاب خدا مردمان را عذاب نکنید»، یعنی حق ندارید کسی را به وسیلۀ آتش تعذیب کنیدو تاریخ نیز صد در صد با این سخن مخالف است. 

به نظر بنده معقولتر است که منشا این اصطلاح را در دوره صفویه بدانیم ... برای مستند کردن سخن خود قسمتی از یک شعر از شاعران صفوی را نقل می کنم. 

کیا از بدیهای خود مُنفَعِل ... فرود آمد از کردۀ خود خجل 

سمند غضب بر سرش تاخته ... چو مرغش اسیر قفس ساخته 
تنش را قفس دامِ ادبار شد ... به زندان آتش گرفتار شد» 
(اسماعیل نامه : ص 73 و ص 286 ، قاسمی گنابادی (متوفی 982ق) ، فرهنگستان زبان و ادب فارسی _تهران) 
دقت کنید به قسمت «به زندان آتش گرفتار شد» که سخن از سوزاندن "حسن کیا" دارد که وی به دستور شاه اسماعیل زنده زنده در آتش کباب شد! 
پناهی سمنانی نیز می گوید: «زندگان را به گور کرده و مردگان را از گور بیرون کشید.» 
دکتر باستانی پاریزی نیز این آدم سوزیهای صفویه را با آدم سوزی هیتلر مقایسه می کند و می نویسد: «از کارهای عجیب شاه اسمعیل،سوختن دشمنان است،کاری که ساختن کله منار را در مرو و نبش قبور ملوک دیار شیروان و باکو،و سوختن استخوانهای آنان را در آتش انتقام، به عهدۀ فراموشی میسپارد....در واقع آدم مشکل است بتواند تصور کند که این کورۀ آدمسوزی توسط مردی که خود را سیدی حسیب نسیب نبیل و از صوفیان میدانست راه افتاده نه توسط هیتلر و در بازداشتگاه آشویتز!! جالب اینست که مؤلف لب التواریخ که این وقایع را دقیقاً نوشته گوید:«مؤلف این مختصر،درین سفر در رکاب ظفر انتساب بود و مشاهدۀ این وقایع مینمود.» 
(مجلۀ یغما ص 376-377 ؛مهرماه 1345 ؛شمارۀ 219 ، عنوان:« جزر و مد سیاست و اقتصاد در امپراطوری صفویه1»)

به نقل از دهخدا